جدول جو
جدول جو

معنی فساد کردن - جستجوی لغت در جدول جو

فساد کردن
(دَ وَ دَ)
فتنه برپا کردن. یاغی شدن: کاشکی شری و فسادی نکند. (تاریخ بیهقی). بوسهل زوزنی پیش تا از غزنین حرکت کردیم، وی فسادی کرده بود. (تاریخ بیهقی). وکس را زهره نیست که فسادی کند. (فارسنامۀ ابن بلخی) ، لواط کردن: فرشتگان به شهرستان لوط رفتند و آن هفت شهر بود که فساد میکردند. (قصص الانبیاء). با فرزندان ملوک یمن فساد کردی تا پادشاهی را نشایند و این عادت ایشان بود که هرکه با وی کاری زشت کنند پادشاهی را نشاید. (مجمل التواریخ و القصص) ، زنا کردن: سقا با یکی فساد کرده است و چون از آن نتیجه ظاهر شده است آن را اسقاط فرموده است. (انیس الطالبین بخاری) ، نافرمانی و گناه کردن: گفت: خدایا زمین را همه پریان دارند و فساد می کنند. (قصص الانبیاء). رجوع به فساد، فساد پیوستن و فساد انگیختن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
تباه کردن، منحرف کردن، معیوب کردن، پوساندن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ نِ / نَ دَ)
کاسد و بیرونق کردن. ناروا کردن. از رواج و رونق انداختن
لغت نامه دهخدا
(دَرْ پَرْ وَ دَ)
فاسدساختن. گندانیدن. رجوع به تباه و تباه ساختن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از افساد کردن
تصویر افساد کردن
تباه انگیختن پهشاندن (پهش فساد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسان کردن
تصویر آسان کردن
سهل کردن تسهیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آباد کردن
تصویر آباد کردن
عمارت، عمران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسند کردن
تصویر بسند کردن
کفایت کردن، راضی شده خشنود شده. کفایت کردن، راضی شدن خشنود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسناد کردن
تصویر اسناد کردن
از کسی آوردن از کسی دانستن نسبت دادن چیزی بکسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاد کردن
تصویر استاد کردن
ماهرکردن بدرجه استادی رسانیدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
سهل کردن آسان کردن، پاک کردن خالی کردن، اطلس کردن ستردن نقش و نگار، ستردن موی، چیزی را از چیزی جدا کردن مثلا طلا را از نقره و عسل را از موم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
مرنجنیدن ویشوفتن کفتن تپاهاندن پوساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
همارنیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
فاسدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
Corrupt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
corrompre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
خراب کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
corromper
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
развращать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
korrumpieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
korumpować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
псувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
দূষিত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
corrompere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
ทุจริต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
kupotosha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
yozlaştırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
堕落させる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
腐败
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
corromper
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
부패시키다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
merusak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
भ्रष्ट करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
corrumperen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فاسد کردن
تصویر فاسد کردن
להשחית
دیکشنری فارسی به عبری